رمان فریب

رمان فریب

رمان عاشقانه،غمگین،اجتماعی

رمان فریب...پارت1

  • 10:55 1404/2/6
  • sungirl
رمان فریب...پارت1

کاش نگاهم به نگاهت نمیافتاد...

کاش گوشاهایم نجوای عاشقانه تو را نمی شنید...

کاش لبانم برای گفتن دوستت دارم باز نمیشد...

کاش بند دلم به بند دلت گره نمی خورد...

کاش شانه به شانه ات راه نمی رفتم...

کاش در آن زمستان سرد و پرسوز دستانت، دستانم را گرم نمیکرد...

کاش پی به فریب دلت نمی بردم...

کاش عمیقا تورا نمی شناختم...

و اِی کاش سرزمین کاش ها وجود نداشت...

-------------------------------------------------------------------------------------

مسافرین محترم پرواز 478هواپیمای انگلیس به مقصد لندن لطفا جهت تحویل بار و دریافت کارت پرواز به متصدی گیت12تا18 مراجعه فرمایید.

با بلند شدن صدای پیچر سمت مامان بابا و داداشم ماهان برگشتم تا برای آخرین بار باهاشون خدافظی کنم.

-خب دیگه وقتشه من برم...دلم براتون تنگ میشه مراقب خودتون باشید

بابام پدرانه منو درآغوشش گرفت و سفت فشردم و گفت:برو دختربابا...برو سربلندمون کن عزیزم...مراقب خودتم باش

گونش رو بوسیدم با گفتن" چشم شماهم همینطور" سمت مامان چرخیدم که لیتر لیتر اشک میرخت...کلافه لب زدم:عه مامان نمیرم که بمیرم...میرم درس بخونم...اینجوری دم رفتنم گریه شگون نداره هاااا

مامان:اخه...اخه چط..چطوری ازت دل بکنم مامان جان

-عزیزی دلمی مامانم،منم برام سخته ولی قول میدم هرروز باهات تماس تصویری بگیرم باشه؟...گریه نکن دیگه منم گریه میکنماااا

بعد از کلی بحث با مامان برای آروم کردنش رفتم سمت برادر عزیزم

-چطوری شیرمرد؟...دیگه دارم میرم حالا باخیال راحت اتاقم رو تصاحب کن پشمک خان

ماهان با صدای لرزونی گفت:نمیذارم بدون تو کسی پاتو اتاقت بذاره...دلم برا جیغ جیغات تنگ میشه جوجو 

با بغض لب زدم:منم..سعی میکنم هرروز باهات تماس بگیرم...مراقب خودت و مامان بابا باش...درساتم خوب بخون ،ورزش یادت نره اقای فوتبال

ماهان:شما فقط امر کن،کیه که گوش بده؟

با جمله اخرش زدیم زیر خنده و همدیگر رو بغل کردیم...با اخطار دوباره پیجر سریع با اخرین نگاه ازشون فاصله گرفتم و سمت گیت رفتم.

بالاخره بعد از چندسال تلاش داشتم به هدفم می رسیدم...پیش به سوی موفقیت

 

چن دقیقه ای از بلندشدن هواپیمامون میگذشت...زیاد سوار شده بودم برای همین ترسی از هواپیما و ارتفاع نداشتم.

با برداشتن هندزفری و پلی کردن موزیک مورد علاقم چشمام رو بستم و خوابیدم. یه خواب پراز رویاهای خوب و قشنگ!!

رمان فریب

  • 10:28 1404/2/6
  • sungirl
رمان فریب

داستان دختری به نام ماهتیسا رو روایت میکنه که برای ادامه تحصیل به لندن میره و.....